سـاعـتـی پـای درددل جـــانـبـازان

چـه خـبـر از جـــانـبـازان ؟

سـاعـتـی پـای درددل جـــانـبـازان

چـه خـبـر از جـــانـبـازان ؟

چرا کسی از درد های جانبازان سخنی بمیان نمی آورد ؟

چرا کسی از درد های جانبازان سخنی بمیان نمی آورد ؟

سلام بر پرچمدار کربلا ،سلام بر قمر بنی هاشم،سلام برفدایی حسین (ع) و سلام بر رهروان راستین کربلا

بعضی وقتها هر کاری میکنی نمی توانی در باره یک موضوع چیزی بنویسی .هر واژه ای که پیدا می کنی در مقابل آن کوچک است امروز هم از همان وقتها ست می خواهم در باره جانباز و جانبازی بنویسم ولی من حقیرتر از آنم که بخواهم در این خصوص قلمی برانم

خواستم در باره صبوری و فداکاری همسران ،مادران و فرزندان جانبازان بنویسم ولی دیدم باز من حقیرتر از آنم که بخواهم در خصوص اسوه های صبرو ایثار چیزی بگویم

خواستم در باره درد و رنج جانبازان بنویسم مانده ام کدام درد شان را بیان کنم

جا ماندن از قافله شهدا را ، تاب نیاوردن زجر کشیدن اطرافیان را ،دردهای پی در پی را ،فراموش شدنشان را

،بغض های سنگینشان را و یا نگاههای سنگین بعضی از آدمها را

از کدام جانباز بگویم .از جانبازان شیمیایی با آن سرفه های درد آلود شان ،عفونت های مکررشان ،زخمهای تاولشان،چشم های پرخونشان ، خلطهای خونیشان ، یا از همنشینی با کپسولهای اکسیژنشان



از جانبازان قطع نخایی بگویم.از زخمهای بسترشان ،همنشینی با ویلچرشان،سکوت سنگینشان و درد پنهانشان


از جانبازان اعصاب و روان بگویم.از آنهای که روی خود را با سیلی سرخ می کنند، از سردردهای سرسام آورشان،از ترس فرزندانشان، ، یا از نگاه بعضی ها به آنها بعنوان موجی

از جانبازان نابینابگویم. از مظلومیتشان، تارکیشان،از غربتشان


از قطع عضویها بگویم،یا از تیرو ترکش خورده ها

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.